پایان نامه عکاسی کارشناسی ارشد
عنوان پروژه نظری: حضور تصویری ایران در مجلهی نشنال جئوگرافیک2008-1888، کیانافرهودیفضلی؛ استاد راهنمای نظری: دکتر محمد ستاری، استاد مشاور: دکتر رضا شیخ
پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران، 1390
چکیده:
در این نوشتار به حضور تصویری ایران در مجلهی نشنال جئوگرافیک از سال 1888، که اولین سال انتشار آن است، تا پایان سال 2008 میلادی پرداختهایم.
در این تحقیق هدف بر آن بود تا بررسی شود آیا یک سیاست کلی برای به نمایش در آوردن تصویری کلی از ایران یا هر کشور دیگر قابل بحث در مجله وجود دارد یا این سیاست طبق شرایط زمانی جهانی و منطقهای تعیین میگردد. همچنین به تصاویری پرداختیم که با کنار هم گذاشتن آن ایران به صورتی فشرده و در قالب سفرنامههایی تقریبا کوتاه به خواننده شناسانده میشدند.
این تحقیق با روش کتابخانهای، بررسی مقالات آنلاین و مجلات نشنال جئوگرافیک مرتبط به ایران صورت پذیرفته است.
با بررسی تصاویر و متون مربوطه این نتیجه حاصل شد که تصویر به دست داده شده از ایران در هر برههی زمانی تابعی از شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن دوران است و تصویر مربوطه با تغییر شرایط تغییر میکند، آن چنان که به عنوان مثال این تغییر را در شمارههایی که در دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی به چاپ رسیدهاند میتوان ملاحظه کرد.
واژگان کلیدی: عکاسی، مجلهی نشنال جئوگرافیک، انسانشناسی، تاریخ ایران
عنوان پروژه عملی: خاطرات پراکنده، کیانافرهودیفضلی؛ استاد راهنمای عملی: مهرداد نجمآبادی
پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران، 1390
گزارش کار عملی
روزی شهریار توکلی در کتاب اگر تو مرا نبینی به این نکته اشاره کرده بود که بدون عکاسی هم می توان زندگی کند اما تا به حال این کار را نکرده است.
سوم شهریور سه سال پیش دوستی عزیز هرگز به خانه بازنگشت و از آن روز به بعد دیگر آنطور که بود نچرخید، دوربین عکاسی من رخت عزایی به تن کرد که مدت هاست آن را از تن بیرون نکرده، سال هاست عکسی نگرفته ام، سال هاست عاشق عکاسی مانده ام ولی دوربینم بر قفسه ی کتاب ها جا خوش کرده است، هیچ گاه فکر نکرده بودم که سه سال عکسی نگیرم، عکس ندیدن اطرافم را تجربه نکرده بودم، عکاسی زندگی من هم بود اما از یک شب گرم تابستانی زندگی من چرخی خورد و در راه دیگری قرار گرفت.
سال ها گذشته، باید با زندگی آشتی کرده باشم اما هنوز دورم و رنجیده خاطر از دنیایی که دوستی عزیز را از من گرفت، هنوز دنیا را برای طلوع دوباره ی آفتاب نبخشیده ام، برای زیبایی هایش، برای همه ی آن چیزهایی که هنوز سخاوتمندانه در برابر چشم عکاسان قرار می دهد.
آیفون برای من تنها بهانه ای کوچک برای آشتی با دنیای اطرافم بوده دو هست، دوربین کوچک کم کیفیتی که با بازی های تصویری لبخندی را به لبم می نشاند که سال ها از آن دور مانده بودم، دوربین هم چنان روی قفسه ی کتاب هاست، گاهی گرد و غبارش را می گیرم ولی هنوز دور و دوست مانده ایم، دوستی عزیز که انگار رنجشی نامعلوم از او دارم، انگار از دست دادن دوست را از چشم او دیده ام و هنوز او را برای این دوری ناگزیر نبخشیده ام.
این مجموعه یادگار من است از تلاشی دوباره برای زندگی و هدیه ای است به میم و به همه ی روزهای پیش از سوم شهریور هشتاد و هفت، به همه ی دوستانی که مهربانانه در کنارم ماندند و هر روز زنده گی را به یادم می آورند، دوستانی که بهانه ای هستند برای ادامه دادن.