پایان نامه عکاسی کارشناسی ارشد
عنوان رساله نظری: ابهام عکس(طبقهبندی نمود ابهام در عکاسی ایران)، محسن آزاده؛ استاد راهنمای نظری: مهران مهاجر
پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران، خرداد 95
عکسها که روزگاری بهعنوان ضمایم متون رسمی وارد حوزة دانش و ارتباطات شدند، امروزه به شکلی بیقید، متن جریانها را به خود اختصاص دادهاند و اندیشمندان حوزة فرهنگ را وادار ساختهاند بر نقش معنارسان آنها و دستور زبان بصری تأکید ورزند؛ اما پرسشها و ابهامهایی مبنیبر چیستی ماهیت این دستور زبان وجود دارد. اینکه چه چیزهایی را شامل میشود و چه بلاغتی میتواند آن را توضیح دهد؟ درواقع ابهام بر سر امر بصری است.
ابهام را گاه در کاربرد عمومی امری ناصواب دانستهاند که موجب میشود متون، نامفهوم و پیچیده جلوه کنند؛ اما در گفتمان هنر، ابهام(ها) ستوده میشوند و هنر بدون ابهام، نوعی نمایش ایدئولوژیک ناتمام بهحساب میآید. این پژوهش تلاش میکند عوامل مختلفی را که باعث میشود معنای عکسها با ابهام مواجه شود، بررسی کند. بههمینمنظور در ابتدا نظریات اندیشمندان مختلف با محوریت ابهام و معنادهی عکسها بررسی میشود و درعینحال این مفاهیم در بخشها و ریزبخشهای گوناگونی دستهبندی میشوند. البته این دستهبندی بر اساس انبوه نظریات پراکنده و بعضاً متناقض نویسندگان مختلف در حوزة عکاسی شکل گرفته است و نمیتواند یک فرمان جزمی و قطعی بهحساب بیاید. همچنین لازم به ذکر است این ابهامها، وجوه مختلف یک عبارت کلی تحت عنوان ابهام عکاسانهاند و گاه میتوانند بسیار مشابه و غیرقابلتفکیک به نظر برسند. این وجوه مختلف را میتوان در تمام عکسها جستجو کرد و در ذات تمامی آنها قابلردیابیاند.
ازآنجاکه کشف دستههای گوناگون ابهام، بدون شرح و بسط آنها در آثار عکاسان ایرانی کاری ناتمام خواهد بود، در ادامه، ابهامهای مختلف عکسهای ایرانی، به کمک این دستهبندی شرح داده شده است. شرح و توضیح عکسها، این نوید را میدهد که این تقسیمبندی مانند یک جعبهابزار، کاربردی و قابلاستفاده است.
کلیدواژهها: عکاسی، ابهام، ابهام عکس، طبقهبندی ابهام، معنای عکس، عکاسی ایران، ابهام در عکاسی ایران
عنوان پروژه عملی: آرش اوتیسم دارد، محسن آزاده؛ استاد راهنمای عملی: مهرداد نجمآبادی
پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران، خرداد 95
گزارش کار عملی
اسم من «کریستوفر جان فرانسیس بون» است. اسم همة کشورهای دنیا و پایتختهایشان را بلدم و همة اعداد اول را تا عدد 7507 از حفظ هستم. هشت سال پیش وقتی خانم سیوبان را دیدم، او به من این شکل را نشان داد و من فهمیدم معنی این شکل یعنی «غمگین». (از رمان ماجرای عجیب سگی در شب)
آرش، کودکی مبتلا به سندروم اوتیسم است. او بااینکه از شش ماهگی شروع به راهرفتن کرد، تا پنج سالگی لب به سخن نگشود. آرش دوست دارد بدود و جیغ بکشد. در پنج سال گذشته که اینطور بوده است. بااینکه چهرة آرش مانند تمام کودکان همسنوسالش، شاداب و خندان است، با آنها تفاوتهایی بنیادین دارد. او ترانههایی را بهخاطر میآورد که مادرش تا پیشاز دوسالگی برای او زمزمه میکرده است. یعنی قبلازاینکه پزشکان تشخیص دهند اوتیسم است. آرش، تا سه سالگی از عهدة خوردن غذا هم برنمیآمد یا الآن در پنجسالگی بهدشواری میتواند حرفبزند. حتی الآن که بعد از دورههای فشردة گفتاردرمانی، قادر است بعضی واژگان را ادا کند، سلسلة گفتار در نظر او بیشتر به یک بازی شباهت دارد تا مسیر ارتباط انسانی.
علاقة من به کودکان اوتیسم از خواندن رمان «ماجرای عجیب سگی در شب» آغاز شد. این رمان دربارة زندگی کودکی بود که از سنگینترین عملیات ریاضی برمیآمد؛ اما قادر نبود احساسات افراد را براساس چهرهشان تشخیص دهد. بعدهها، با آشنایی با یکی از مربیان اوتیسم، شناخت من از این کودکان و بهتبع آن علاقة من نیز بیشتر شد. فهمیدم تمام کودکان اوتیسم نابغه نیستند و بسیاری از آنها در انجام سادهترین امور زندگیشان با مشکل موجهاند. در این مجموعه تلاش کردهام برخلاف رویة معمول، بر شباهتهای زندگی آرش با کودکان معمولی تأکید کنم تا تصور بیمارگونهای را که از این کودکان وجود دارد، اندکی التیام ببخشم.