عکس شماره 15

سهیل حیدری/ دانشجوی کارشناسی عکاسی دانشگاه سمنان

«عکس حتماً از چیزی که دیگر نیست نمی‌گوید، بلکه قطعاً از چیزی که بوده است می‌گوید، این تمایز، قطعی است.» ( بارت)

 

در ابتدای ظهور پدیده‌ی عکاسی متفکرینی که شاهد قابلیت‌های روزافزون عکاسی و گسترش آن بودند، پیش از هر سوال دیگری، از خود می‌پرسیدند، کار عکاسی چیست؟ به‌عبارتی دیگر عکاسی قرار است در آینده چه نقشی را در جامعه‌ی بشری ایفا کند؟ آیا می‌خواهد در چارچوب روشی علمی ادامه‌ی حیات بدهد؟ آیا سرآغازی بر اکتشافات و اختراعات دیگر خواهد بود؟ یا می‌خواهد خط پایانی بر نقاشی بکشد؟ یا خود راه دیگری بگشاید؟ و یا حتی چیزی باشد میان همه‌ی آن‌چه گفته شد؟

در سال‌های نخست ظهور عکاسی، بناها، مناظر شهری و پرتره‌ها موضوعات غالب داگروتیپ‌ها بودند که این مهم پس از مدت‌ها به دلیلِ بهبود سرعت عکسبرداری و پیشرفت در ساخت امولسیون‌های عکاسی به سمت موضوعات متنوع دیگری جهت یافت. در این مدت همواره در بین علاقه‌مندان و عکاسان تجربه‌هایی برای یافتن شگردها و کاربردهای دیگرِ رسانه‌ی عکاسی صورت می‌گرفت که بعدها از آن‌ها به‌عنوان نوآوری و خلاقیت یاد می‌شد، تجربه‌هایی که در آغازش بیشتر در انتخاب سوژه‌های متفاوت و تجربه‌ی زوایای نامتعارف رخ می‌داد.

در آلبوم عکس‌های دربار قاجار، گه‌گاه می‌توان نمونه‌هایی را از این‌گونه تلاش‌ها یافت: «عکس شماره‌ی 15 »1، بازتابی از تصویر مظفرالدین شاه و درباریان در یک حباب آینه‌ای از جنس شیشه است، عکسی که احتمالاً میرزا احمد خان صنیع السلطنه عکاس‌باشی آن‌را برداشته است، و مانند بسیاری دیگر از عکس‌های آلبوم‌خانه‌ی کاخ گلستان تاریخ دقیق عکاسی آن مشخص نیست. عکس در لحظه‌ی اول، شما را به یاد هیچ عکس دیگری از هزاران عکس منتشر شده از دوران ناصری نمی اندازد. و این درست چیزی‌ست که داستان را برای این عکس آغاز می‌کند. [ممتازی این تصویر نسبت به تصاویر هم دوره خود در] کنجکاوی عکاس در نوع نگاه به بازتاب‌های گوناگون تصویر در اشیاء و همچنین جستجوی جلوه‌های گوناگون دیداری ست. [به‌گونه‌ای که وی توانسته است در] به‌کارگیری جلوه‌ی زاویه‌ی گسترده (واید)، خیلی پیش از رایج شدن این عدسی‌ها، موفق عمل کند. (طهماسب پور،83) صنیع السلطنه، موسس و عکاس‌باشی عکاسخانه مبارکه دارالفنون بود، کتاب علم عکاسی را تالیف و در سفر اول مظفرالدین شاه به اروپا به‌عنوان عکاس وی را همراهی نمود.بعدها نوادگان او لقب مصور رحمانی را به‌ عنوان نام خانوادگی خود برگزیدند.(جمال هنر،ص22) به علتِ مشخص نبودن تاریخ دقیق عکس، نمی‌توان به‌درستی گفت که آیا صنیع السلطنه این عکس را پیش از سفرش به اروپا برداشته یا پس از آن؟ هرچند در هر دو صورت کسی به این استناد نمی‌تواند منکر خلاقیت صنیع السلطنه در این عکس باشد. اما نباید از تاثیرات دیدن عکس‌های اروپاییان توسط فرد خوش ذوقی چون صنیع‌السلطنه به‌راحتی گذشت. 

در دربار قاجار هر چیزی که می‌توانست شاه و درباریان را سرگرم و خرسند سازد، اهمیت ویژه‌ای می‌یافت، همان‌گونه که عکاسی به‌واسطه‌ی جادوی‌اش توانسته بود، نه‌تنها به وسیله‌ای برای تفریح و سرگرمی شاه و شاهزادگان بدل شود بلکه توانسته بود وظیفه‌ی تاریخ نگاری را نیز به دوش بکشد، تاریخ‌نگاری که ناخواسته به دلیلِ اشتیاق دربار به این افتخار نائل آمده بود. هرچه اهمیت عکاسی بیشتر به چشم می‌آمد، حجم عکاسی نیز بیشتر می‌شد و به‌واسطه‌ی این اشتیاق است که امروزه ما ایرانیان صاحب مجموعه‌ی تصویری بی‌نظیری  از یک برهه‌ی تاریخ خود هستیم. در این مجموعه‌ی بی‌نظیر که متاسفانه بخشی از آن نیز به دلایل مختلف از بین رفته، بناهای تاریخی، اشخاص مهم سیاسی و مذهبی، رویدادهای مهم دربار و تفریحات شاه، درباریان، اصناف و پیشه‌وران و زنان حرمسرا موضوعات غالب عکس‌ها هستند؛ در این میان عکس‌هایی را که بتوان برای آن‌ها زمینه‌ای هنری یافت و یا حداقل جدای از موضوعات بالا قلمداد کرد، به‌ندرت یافت می‌شوند. حتی عکس‌هایی که از نگاهی می‌توانند پیشرو و یا خلاق به شمار آیند حداقل با نیت کار خلاقانه، عکاسی نشده‌اند، و بیشتر می‌توان آن‌ها را در یکی از دسته‌های فوق‌الذکر گنجاند؛ مانند عکس مورد بحث که به‌نظر می‌رسد بیشتر به نیت تصویر کردن شاه و نزدیکانش ثبت شده تا تلاشی جدی برای به‌چالش کشیدن واقعیت در تقابل با تصور عینی ثبت‌شده، و البته عکسی که می‌توان آن‌را بیشتر به‌عنوان نمونه‌ای مشابه برای عکس شماره 15 یافت، عکسی است که ناصرالدین شاه در تالار آینه کاخ گلستان از خود و زنان حرمسرا ‌2 گرفته که شرح آن این‌گونه است: «توی تالار آینه عکس توی آینه انداخته شده است، من هم پیدا هستم.»

همان‌گونه که مشخص است تصویر شاه و زنان‌اش موضوع اصلی عکس است نه بازتاب‌های زیبای آینه‌های تالار آینه که کسی چون کمال الملک نقاش را مجذوب خود کرده بود. عکس شماره‌ی 15 توانسته در ثبت آن‌چه یافته، نگاهی نو را جستجو کند. شاید خود صنیع السلطنه هم هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد عکسی که برداشته در میان هزاران عکس دربار ناصری تفاوتی چشم‌گیر داشته باشد؛ متفاوت‌بودن هرچند امروزه واژه‌ای هرز شده به‌نظر می‌رسد اما می‌توان برای توصیف این عکس، به وازه‌ی بکر بودن‌ متوسل شد. شاید برای نخستین بار است که در یک عکس دسته‌جمعی از درباریان قاجار، اشخاص حاضر در عکس در مرحله‌ی نخست اهمیت قرار نگرفته‌اند، آن‌چه پیش از هر چیز دیگری خودنمایی می‌کند جستجوی خلاقانه‌ی دیداری عکاس آن است. عکاس در به‌کارگیری هم‌زمان تکنیک و دیدِ عکاسانه درست پیش رفته است، امروزه دوربین‌های رایج متوسط و کامپکت در عکاسی مستقیم از آینه و شیشه به‌گونه ای که انعکاس خود عکاس دیده نشود، نتایج موفقیت‌آمیزی به‌دست نمی‌دهند در صورتی که دوربین‌های قطع بزرگ به‌واسطه‌ی قابلیت‌های تغییر پرسپکتیو که به دلیلِ دایره‌ی پوشانندگی گسترده لنز میسر می‌گردد، مانند قابلیت تیلت و شیفت کردن، به راحتی از عهده ی این کار بر می‌آیند3 که این توانایی در عکس شماره 15 توانسته به راحتی به قصد عکاس جامه‌ی عمل بپوشاند. صنیع السلطنه توانسته آگاهانه و نه از سر اتفاق، عکسی را برداشت کند که برخلاف سایر عکس‌های هم‌ردیف خود، واقعیت را نه آن‌گونه که همیشه ثبت شده، بلکه به گونه‌ای دیگر بیان کند، بیانی غیرواقعی و اغراق‌آمیز؛ تصویر به‌واسطه‌ی اعوجاجی که ایجاد کرده ما را به یاد لنزهای چشم ماهی4 می‌اندازد، لنزهایی که دهه‌ها بعد متولد شدند. عکس شماره 15 شاید پیش از حد معمول در تاریک‌خانه‌ی تاریخ عکاسی مانده است، هر چند تاریخ دقیق عکس مشخص نیست اما بی‌شک عکس متعلق به سال‌های اولیه حکومت مظفرالدین شاه در بین سال‌های 1896 تا 1899م است، در اواخر قرن نوزدهم زمانی که اکثر عکاسان [اروپایی] تلاش می‌کردند کیفیت کارهای‌شان تا حد ممکن به نقاشی نزدیک کنند (تاسک،71)، این عکس نه‌تنها اصرای به انجام آن ندارد بلکه غیر عامدانه تلاش دارد به بازنمایی دوبعدی بر پایه‌ی ویژگی‌های عکاسانه دست یابد. بازنمایی متفاوتی که توسط صنیع السلطنه انجام شده جزو معدود مواردی در هنر قاجار است که تصویر شاه و نزدیکانش را تا به این حد تنزل یافته نشان می‌دهد. عمدتاً قاجار علاقه‌ای به این‌گونه بازنمایی نداشت و بر عکس مانند دربار شاهان گذشته، دربار ناصری نیز خود را نیازمند بازنمایی فرا انسانی و پرشکوه می‌دید. در عکس، کاخ نیز به‌گونه‌ای اغراق‌آمیز، با اعوجاج تصویر شده است، نمونه‌ای که می‌شد آن‌را به‌عنوان بازنمایی متفاوتی از معماری دوران قاجار دانست اگر بنا نیز هم‌چون افراد حاضر در عکس اهمیت خود را هم‌چون بیشتر عکس‌هایی که از قاجار سراغ داریم در درجه‌ی نخست حفظ می‌کرد و جای خود را به حباب آینه‌ای نمی‌داد. گویی آینه‌ای، که برای انتقال پیام این عکس از بقیه‌ی عناصر سبقت گرفته است.  نمی‌توان به‌درستی حدس زد که افراد حاضر در عکس به‌ویژه مظفرالدین شاه پس از دیدن عکس، چه واکنشی داشته‌اند؟ آیا صنیع السلطنه را نکوهش کرده و اجازه‌ی تجربه ی دیگری به این شکل را از او گرفته‌اند؟ آیا روی خود را ترش کرده و تسلیم قدرت ناشناخته‌ی عکس شده و چیزی نگفته‌اند؟ یا که هم‌چنان از اعجاز عکاسی به شگفت آمده و عکس را ستوده‌اند؟ آن‌چه صنیع السلطنه تجربه کرد راهی بود که بعدها عکاسی بسیار به سراغ‌اش رفت، راهی برای یافتن زوایای تجربه نشده، برای دست‌کاری در واقعیت و بیانی متفاوت و غیر واقعی.  نگاهی که بعدها عکس را به تصویری نه برای استناد مطلق به آن بلکه به تصویری برای شک کردن در واقعیت معرفی کرد 5، منطق خود را بر عکس‌هایی هم‌چون عکس شماره‌ی 15 استوار ساخت.

 

 

سرچشمه‌ها:
– از نقره و نور/طهماسب پور محمد رضا، نشر تاریخ ایران، تهران، 89
-تاسک، پطر، سیر تحول عکاسی/ ترجمه محمد ستاری،سمت، تهران، 85
-کار گروه عکاسی جمال هنر، مبانی نظری عکاسی، دوم جمال هنر ،تهران ، 90
  1. عکس از کتاب: از نقره و نور/طهماسب پور محمد رضا، نشر تاریخ ایران،تهران،8 9، ص 84
  2. عکاس خود ناصر الدین شاه بوده در تاریخ 1307 ق/1889 م، از آلبوم خانه ی کاخ گلستان(آلبوم شماره ی 210)
  3. برای اطلاعات بیشتر و نمونه های دیگر رجوع کنید به:
عکاسی خلاق، در سرآغاز تاریخ عکاسی ایران، محمد رضا طهماسب پور، فصلنامه ی عکاسی خلاق، شماره اول، سال اول، زمستان 1383 که این نوشتار با همین عنوان فصل چهارم کتاب از نقره و نور نوشته ی محمد رضا طهماسب پور است.
– برای کسب اطلاعات بیشتر:
Focusing the View CAMERA, A scientific to focus the view camera and Estimate Depth of Field,by: Harold M.Merklinger,AUTHOR,Nova Scotia, Canada,2007
4 – Fish eye
5- نگاه کنید به: بحران واقعیت، اندی گروندبرگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *