نمایشگاه عکس شاپرک خانوم، گالری راه ابریشم

حسام الدین رضایی، فوق لیسانس عکاسی دانشگاه هنر

شادی قدیران نامی آشنا در عکاسی معاصر ایران است، چند وقت پیش شاهد برپایی نمایشگاه شاپرک خانوم در گالری راه ابریشم بودیم. به همراه چند تن از دوستان از نمایشگاه دیدن کردم، ابتدا بیانیه‌ی نمایشگاه را مطالعه کردم، نمایشگاه بیانیه‌‌ی خاصی نداشت، در عوض خلاصه‌ای از نمایشنامه‌ی شاپرک خانم اثر بیژن مفید بر دیوار نصب شده بود، آن‌جا شرح داده شده که چگونه شاپرک خانم اسیر عنکبوت می‌گردد و چگونه برای رهایی از تار او با او مدارا می‌کند، عنکبوت شرط می‌کند چنانچه شاپرک خانم سایر حشرات را برایش بیاورد، آزادی را به او اعطا ‌کند، شاپرک خانم به دنبال سایر حشرات می‌رود، آن‌ها را در نهایت تاریکی می‌یابد اما هر بار سعی می‌کند یکی از آن‌ها را طعمه قرار دهد، پشیمان می‌شود و نمی‌تواند آزادی خود را با قربانی کردن دیگران بدست آورد، در نهایت خود را در اختیار عنکبوت قرار می‌دهد، اما عنکبوت که از دل او خبر دارد، او را آزاد می‌کند، هنگامی که شاپرک خانم می‌خواهد دیگر حشرات را نیز به آزادی برساند، متوجه می‌شود که ایشان هیچ علاقه‌ای به ترک کردن آن محل ندارند.
پس از مطالعه‌ی بیانیه‌ عکس‌ها را تماشا کردم، انتظار نداشتم با چنین عکس‌هایی مواجه شوم، هیچ دلیلی هم برای این انتظارم نداشتم، عکس‌ها سیاه و سفید بودند و در ابعاد نسبتاً بزرگ قاب شده و بر دیوار قرار داشتند. ابتدا خیلی سریع‌تر از معمول همیشگی خودم تمام عکس‌ها را دیدم، انگار به دنبال چیز خاصی می‌گشتم. هرجا می‌نگریستم عکس خانمی را می‌دیدم که در تاریکی‌ای نسبی قرار دارد و بر ورودی نور تار می‌تند. یعنی عنکبوت، اولین چیزی که در عکس‌ها دیدم، عنکبوت بود، همه‌ی آن زن‌ها عنکبوت بودند. اما چرا در آن قاب‌ها آنقدر نحیف و مهربان دیده ‌می‌شدند، با خود اندیشیدم که شاید شادی قدیریان عنکبوت را مهربان می‌داند چرا که در نهایت شاپرک خانم را آزاد کرده است.
بر نیمکتی که در سالن بود نشستم و از دور عکس‌ها را دیدم، هرچه بود باید از نمایشنامه سرچشمه می‌گرفت، فکر کردم، که شاپرک‌خانم کجاست، چرا باقی حشرات دیده نمی‌شوند، و همه قاب‌ها تکرار همان لحظه اند، چرا عنکبوت از تنیدن تار بر دریچه‌های نور دست نمی‌کشد؟
بار دیگر عکس‌ها را با دقت بیشتری نگریستم و این‌بار در مقابل هر عکس توقف بیشتری کردم، چراکه دانستم نباید در میان قاب‌ها به دنبال یک اتصال متوالی یا یک روایت بگردم. هر عکس به تنهایی تمام ماجرا را در خود داشت، زن درون عکس همان شاپرک خانم بود، عنکبوتی وجود نداشت، او خودش تبدیل به عنکبوت شده و برای خود تار می‌تنید، عکس‌ها خوانش جالب و نوئی از نمایشنامه‌ی بیژن مفید بودند. اکثر فضاها ساده و بی‌آلایش بودند، هر کدام از زن‌های درون قاب حتا می‌توانستند یکی از حشرات باشند، چرا که حاضر نبودند از آن تاریکی رهایی یابند و ترجیح می‌دادند در آن تاریکی بدون هیچ‌گونه زحمت و تلاشی باقی ‌بمانند، هر چیز بهایی دارد و گاهی بهایی آزادی سنگین‌ترین آن‌هاست.

نمایشگاه عکس
         مجموعه شاپرک خانوم

خانم قدیریان نمایشنامه نمادین بیژن مفید را به نوبه‌ی خودش رمزگشایی کرده و بار دیگر با خوانش نویینی رمزگذاری کرده است. یکی از چیز‌هایی که در ابتدا مرا اذیت می‌کرد استفاده از قاب شیشه‌ای بود، چنانچه بازتاب نور دیدن عکس‌ها را گاهی مختل می‌کرد اما کمی تامل بیشتر مرا به یاد قاب شیشیه‌ای پروانه‌های خشک شده انداخت، پروانه‌هایی که در قاب‌ها اسیر می‌شوند تا ما برای همیشه از دیدن آن‌ها لذت ببریم، نمی‌دانم انتخاب قاب شیشه‌ای با این تفکر صورت گرفته یا خیر اما با توجه به این نکته با قاب‌ها کنار آمدم و جذابیت عکس‌ها برایم بیشتر شد. در مقابل یکی از عکس‌ها (عکسی که روی بروشور نمایشگاه چاپ شده بود) ایستاده بودم که متوجه بازتاب خودم در قاب شدم، بار دیگر همه عکس‌ها را مرور کردم و همه‌جا خودم را دیدم، خودم که در فاصله‌ای نزدیک اما عاجزر از انجام هرکاری ایستاده بودم، من نیز بخشی از اثر شدم. من نه شاپرک خانم بودم، نه یکی از آن حشرات، من آن طرف قاب استاده بودم و آزادانه حرکت می‌کردم حتا می‌توانستم از پنجره گالری نور را ببینم و باز اگر خواسته بودم می‌توانستم به حیاط بروم، من آزاد بودم، شاید من عنکبوت بودم.
شادی قدیران از زنان عکس‌گرفته و احتمالا از نظر ایشان تنها اسیران این سرزمین زن‌ها هستند، شکی نیست که مردان تا حدی آزادتر از زنان اند، خوشبختانه من خودم را درون اثر یافتم، درست است که این‌طرف قاب من آزادم اما هربار که مقابل یکی از عکس‌ها قرار می‌گرفتم من نیز همراه شاپرک خانم بودم، حداقل اینکه تصویر من در آن قاب قرار می‌گرفت، شاید مخاطبان مونث نیز خودشان را در قاب‌ها یافته بودند و با شاپرک‌خانمِ شادی قدیریان هم ذات پنداری کرده بودند و چه بسا که ایشان این قضیه را بهتر درک کرده باشند. اما با این حال من در همه‌ی عکس ها حضور داشتم.

نمایشگاه عکس
مجموعه شاپرک خانوم

مسئله دیگری که مرا کمی سرگردان کرد فضاهای عکس‌ها بود، در بیشتر عکس‌ها فضاها ساده بود اما در چند عکس فضا به طور کلی تغییر کرده بود، در یکی از عکس‌ها زن در حال تنیدن تاری بود بر در یا پنجره‌‌ای بزرگ در یک هال باشکوه با حالتی که شبیه حالت مجسمه کناری‌اش. احساس می‌کنم که در این‌ عکس فضا ما را به سمتی می‌کشاند که این شاپرک‌خانم را زن نسبتاً مرفه‌ای بپنداریم، و با مقایسه این عکس با سایر عکس‌ها تقریبا می‌توان چنین نتیجه گرفت که سعی بر این بوده که همه اقشار را همدرد شاپرک خانم بپنداریم. یکی دیگر از عکس‌ها زنی را نشان می‌داد که در حال تنیدن تار بر پنجره‌ی اتاق ‌خواب است، اتاق خوابی که فضای شیکی دارد و تختخواب آن مرتب است. زن در کنار تخت خواب تصویر جدیدی نیست، چنین فضایی را در انواع عکس‌ها می‌توان یافت. با توجه به تصویر بالای تختخواب که چند میوه‌ی رسیده را نشان می‌دهد، من به یاد تصویر قدیمی زن در رختخواب که شراب یا میوه‌ی رسیده به بینندگان تعارف می‌کند می‌افتم. اما اینبار زن توجه‌ای به رختخواب ندارد و میوه‌ها هم برای او جذاب نیستند، توجه او به نور بیرون است، اما سعی در رسیدن به آن نور نیز وجود ندارد، بلکه تلاش بر تار زدن بر دریچه‌ی نور است.
مخاطب عکس‌ها ما هستیم، ما که هر روز برای خود تار می‌تنیم و ترجیح می‌دهیم بدون تلاش در شرایط محدود خود به زندگی ادامه دهیم. شاپرک خانم بیژن مفید و شاپرک خانم شادی قدیریان فرقی باهم ندارند تنها چیزی که تغییر کرده نوع رسانه و ارائه‌ی آن است. به هر جهت جای بیژن مفید به عنوان مولف اصلی پابرجاست و خانم قدیریان با ارائه‌ی جدید خود باز ما را وامی‌دارد تا به شاپرک خانم‌ها بیاندیشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *