پایان نامه کارشناسی ارشد عکاسی
پایان نامه نظری: بازنمایی زنان در تصاویر عکاسی پس از انقلاب، هادی آذری، استاد راهنما مهران مهاجر، پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران، شهریور 1390
چکیده:
این رساله به نحوه ی بازنمایی زنان در تصایر عکاسی پس از انقلاب می پردازد که با رویکردی هنری خلق گشته اند. مطرح شدن مطالبات زنان در رسانه ای هنری به واسطه ی ماهیت مردسالار قوانین مدنی و وجود جنببش زنان، می تواند معنا و کارکردی سیاسی را در برگیرد. از سوی دیگر در هنر غرب در دهه های اخیر شاهد اوج گیری هنرمندان فمینیستی بوده ایم که ارزش ها و اصول هنری سنتی را به چالش کشیده اند. در این تحقیق کوشیده ایم تا با شناخت موضوعات و مضامین عمده ی مطرح شده در این تصاویر، از نسبت آن ها با فضای سیاسی جامعه و هم چنین هنر فمینیستی درک بهتری کسب نمائیم. به عبارت دیگر باید دید این آثار تا چه میزان می توانند به کنشی سیاسی بدل گردند و از سوی دیگر تا چه از اصول و ارزش های زنانه و فمینیستی در بازنمایی زن بهره می گیرند.
آن چه انجام چنین تحقیقی را لزوم می بخشد، اقبال زنان به رسانه ی عکاسی و متعاقباً روند رو به رشد خلق مجموعه هایی است که حول محور بازنمایی معضلات، مطالبات و موقعیت زنان در جامعه شکل می گیرند. از سوی دیگر فقدان مطالعات و پژوهش های گسترده و آکادمیک در زمینه ی تحلیل و تفسیر این آثار به منظور ایجاد درک بهتری از دغدغه های این هنرمندان را نیز می توان مزید بر علت دانست. پژوهش هایی تا کنون صورت گرفته، کمتر به هنرمندان معاصر پرداخته و هم چنین از ارائه ی تفسیری جامع باز مانده اند. هر چند در این پژوهش به این که آثاری از این دست واکنشی به روح مردسالار جامعه بوده اند، اشاراتی شده است اما کارکرد این آثار در تثبیت یا نقد این روح مردسالار کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
دراین تحقیق برای آن که به همان مسیر قبلی نرفته باشیم، کوشیده¬ایم با ترسیم فضای فکری، اجتماعی و سیاسی دوران پیدایش آثار،خوانشی مستدل و هم زمان بدیع از این آثار ارائه دهیم. دراین تحقیق از روشی هرمونتیکی بهره برده ایم که در آن اثر نه به مثابه ی ابژه ای خودمختار بلکه هم چون کنشی اجتماعی-سیاسی منظور می گردد. در واقع تفاسیر ما برای ایجاد درک بهتری از اثر باید توسط عرف های موجود در جامعه ی زمان تولید اثر تائید گردند. به عبارت دیگر ما برای آن که درک بهتر و وسیع تری ازمعنای اثر به دست آوریم باید آن را در بافت و بستر تاریخی آن ارزیابی نمائیم.
با بررسی محموعه عکس های مختلف، این نتیجه حاصل می شود که مسائلی چون پوشش و خشونت از جمله مسائل عمده ی مطرح شده در این آثار بوده که در بستر اجتماعی می تواند متضمن برداشت هایی سیاسی گردد. اما این هنرمندان هر چند به نقد قوانین و ساختار موجود پیرامون زنان پرداخته اند لیکن در این کار از اصول و ارزش های هنر فمینیستی و زنانه غافل مانده و نحوه ی بازنمایی زنان در آثار آنان عمدتاً در خدمت گفتمان مردسالار قرار می گیرد. به عبارت دیگر، آنها در نقد وضعیت زنان به جای زیر سوال بردن کلیت نظام مردسالار تنها به برخی پدیدارهای آن بسنده کرده اند. علاوه براین، عمده ی این آثار از دریچه ی نگاهی مردانه زنان را تصویر کرده اند که پس نتیجتاً نمی توانند دررده ی هنر فمینسیتی جایگاهی پیدا کنند.
با چنین خوانشی از این آثار،می توان امید به پیدایش نسلی از عکاسان علی الخصوص عکاسان زن داشت که با اتکا به تجارب و ارزش های زنانه و با العام از نگرش های فمینسیتی، در آثارشان شکلی جدید از نحوه¬ی بازنمایی از زنان را ارائه دهند که از اصول و هنجارهای مردساخته ی هنری عدول می کنند.
کلید واژه ها: زنان، بازنمایی، هنر فمینیستی، بافت اجتماعی-سیاسی، جنبش زنان