خاکستری، همچون کابوس ، سیاه،همچون واقعیت

بنفشه صابری، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد عکاسی، دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران

هراس، فروریختگی، یآس، نابودگی و مرگ شاید اولین حسهایی باشند که با دیدن عکسهای صمد قربان زاده به ذهن متبادر می شوند.
مجموعه عکسهایی که چندی قبل در گالری لاله تحت عنوان “کابوس های خاکستری” به نمایش درآمدند.
در جهانی که ما زندگی می کنیم واقعیت مفهومی نسبی است که توسط ذهن ما انسانها ساخته می شود در نتیجه این برساخته ها همواره با تفاسیر گوناگونی مواجه هستند.این واقعیتها در تعاریف مختلف ،معانی گوناگونی  را تفهیم می کنند.
به زعم پیر ناویل” سوررئالیسم نیازی به ابداع ندارد، امر سوررئال پیشاپیش در امر روزمره جای گرفته است.”1
ولی این تصاویر ساخته شده ، سوررئالیسم مطلوب ناویل را نشان نمی دهند. بلکه تصاویر ذهنی شخصی را نشان میدهند، که با کم و زیاد کردن و دخل و تصرف در عناصر والمانهای تصاویر گوناگون به المانهای ذهنی خود، شکلی عکس گونه بخشیده است .
تصاویری که در بعضی موارد اتلاق نام عکس به آنها دشوار است وعنوان  تصاویر برساخته برای آنها مناسب تر است.

 

در تصاویری  از این مجموعه ،ازانسان، عروسک، یا اجزایی از آنها استفاده شده است و فضاهایی که با این المانها ساخته شده بیشتر تنشی است میان واقعیت و خیال.

این تصاویر غالبآ به تصویرگری دیجیتال نزدیک است تا تصاویر عکاسانه ای(تصاویری که چیزی را به شیوه ای تازه می گویند، نه آنکه فقط بخواهند متفاوت باشند) که مفهوم  و ایده ای قوی را در پس خود داشته باشند و از مجموعه المانهایی به وجود آمده اند که نه تنها برای مخاطب عام بلکه برای مخاطب خاص نیز خسته کننده و تکراری هستند.

به این ترتیب این عکسها به مجموعه ای از المانهای صوری تقلیل یافته اند و به این سوأل دامن می زنند که آیا این تصاویر برای نا آشنا کردن امر آشنا ،خود به اموری پیش پاافتاده و آشنا بدل نشده اند؟
“…در چارچوب سوررئالیسم، کولاژ(یا مونتاژ)روش شناسی پایداری برای دریافت زندگی روزمره فراهم می سازد.این روش با کنار هم قرار دادن عناصر ناهم خوان از امر روزمره آشنایی زدایی می کند.اگر بپدیریم که امر روزمره چیزی است که مدام در معرض خطر نامریی شدن قرار دارد،تکنیکهای کولاژ با نا آشناسازی امور معمول از طریق انتقال آنها به زمینه های شگفتی سازو جای دادن آنها در ترکیبات نامعمول امکان آن را فراهم می سازد تا امر روزمره بار دیگر درخشش و وضوح خود را به دست آورد…”2
امور شگفت انگیزی که درزندگی روزمره ما هم وجود دارند،گاه دیده و ثبت می شوند وگاه نادیده گرفته می شوند.
در آثار صمد قربانزاده سعی  عکاس بر دیدن این امور بوده و نیز نزدیک کردن این فضاها به بیانی شخصی (توان ذهنی کردن واقعیتهای موجود و عینی کردن آنها در تصاویر)که در برخی موارد به هدف خود رسیده است.آخرین مجموعه از کارهای او که درمقایسه با آثار قبلی،هم  درفضاسازی و هم در خلق  ایده های نو  به پختگی رسیده اند، تصاویری است از اشیاء و عناصر زندگی روزمره نظیر مبلمان ،بشقاب ،یخچال و…
که در فضایی جدید قرار گرفته اند و جایگاه واقعی آنها به چالش کشیده شده است ،.

 تک افتادگی ،کهنگی و قدیمی بودن این اشیاء و نیزجدا کردن آنها از بسترخود، در ایجاد این تأثیر مشارکت دارند، اشیایی که در زندگی مدرن جایگاهی ندارند و به نوعی تبدیل به بت واره و شي ای شده اند که با دیدنشان خاطراتی برای ما تداعی می شوند که بوی کهنگی و غم میدهند.
 آنچه باعث می شود یک عکس فراواقعی شود جاذبه انکار ناپذیر آن به عنوان پیامی از زمان گذشته است. گویی دیدن واقعیت به شکل یک شیء آن گونه که در عکسش تثبیت می شود آن را فرا واقعی می کند.3

به عنوان مثال: تلوزیون سیاه و سفید در داری که روزگاری تنها دریچه ای بود برای دیدن جهان بیرون ، درشکافی است در بیابانی بی آب و علف که هیچ جنبنده ای دیده نمی شود، چه رسد به بیننده ای…

 دنیایی که دراین مجموعه وجود دارد دنیای بی زمانی است . حتی تصاویر برساخته هم ارجاعی به واقعیت دارند، سکون موجود در این تصاویر با عکس دو چندان شده است.
برخی از تصاویر همچون تند نویسی دیداری هستند، رونوشتی از حقیقتی که با ذهن عکاس پرداخت شده است و باترکیب کردن تصاویرو دخل و تصرف در آنها به واقعیت جلوه ای وهم گونه داده است. ،تصاویری که سیاه و سفید بودنشان و جوهره ی اندوه موجود در آنها باعث قرار گیریشان در یک مجموعه می شود.
این تصاویر ساخته شده در حالی که واقعیت تصاویر عکاسی را به بازی می گیرند واقعیتی نو را بازنمایی می کنند که نه واقعی هستند و نه غیر واقعی. مخاطبی که در برابر هجوم این تصاویر قرار می گیرد با وجود چند پارگی فضاها ،چند گانگی تم ها و همچنین تعداد زیاد تصویرها سر در گم می شود.
در کل این عکسها تصاویر گزینش شده ی ذهن عکاس هستند و واقعیت موجود در آنها با تصاویر ساخته شده بازتعریف شده اند.این تعاریف گاه قابل درک و گاه در حد علایمی نامفهوم فقط دیده می شوند و بس.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1: سردبیر نخستین نشریه سوررئالیستها با نام انقلاب سوررئالیستی 29-1924 
2:حرفه هنرمند شماره 24،سورریالیسم امر شگفت انگیز در زندگی روزمره،بن هایمور،ترجمه مجید اخگر
3: سوزان سونتاگ ،ترجمه فرزانه طاهری، مجله عکس ، اسفند 74- دی 75

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *