انیس الدوله جان راحت لم داده ای؟

انسیه لشگری، کارشناس ارشد عکاسی دانشکده هنرهای زیبا

 

 

دلم برایت میسوزد در چه شرایط سختی نشسته ای ، مثل من پاهایت هم به زمین نمیرسد،ولی مجبور بوده ای لبخند بزنی چون شاه، نمیدانم پس ازچه مدت تو را انتخاب کرده که در مقابل دوربینش بنشینی،

دوباره دلم میسوزدچون با چارقد روی سرت وشکم فربه  ات که شاه گفته بگذارازمیان لباست پیدا باشد خیلی مسخره شده ای! کاش توان این را داشتی که به شاه عکاس میگفتی که این ترکیب خنده دار است و در عین حال برای من که تو را نگاه میکنم گریه دار! چون هنوز که هنوز است این ترکیبات مسخره را می بینم.

شاید شما باعثش بودید شاید شما باید چیزی می گفتید چرا لحظه ای لبخند شاه را به خراب کردن دنیای دیگر زنان خریدید!

انیس الدوله !از تو خورده می گیرم که چرا کوچکترین اعتراضی نکردی که روی مبلی(شاید)فرانسوی با چارقد و شکم برهنه به این سختی لم داده ای؟حد اقل می گفتی بگذار راحت تر بنشینم؟  ولی عکست را دوست دارم چون هیچ ربطی به معیارهای زیباشناختی که امروز برای عکس گرفتن از زن به عنوان مدل در ذهن دارم در تو نیست! ولی می دانم وقتی شاه تو را برای عکاسی انتخاب کرده قند در دل فربه ات آب شده! خیلی دلم می خواهد بدانم وقتی عکست را دیدی چه در سرت گذشت؟اصلا خودت عکست را دیده ای؟پس ازاینکه شاه عکاس خودش یا دستیاران خواجه اش عکست را ظهور و چاپ کردند به خودت نشان داده اند؟ عکس تو ودیگر(نمیدانم دوستانت، رقیبانت، چه کلمه ای مناسب است)زنان حرمسرا، نمیدانم میدانی یا نه دیدنش برای ما حرام است! عکس تو را هم به سختی می توان دید. ولی با این حال عکست عکس خوبی است،نور خوبی دارد،قاب خوبی دارد،…           

ولی انیس الدوله جان عکست اذیتم میکند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *