علیرضا نبی پور- عباس امیری
– آقای دکتر ابتدا از شما میخواهیم یک معرفی از خودتان داشته باشید
من در شیراز به دنیا آمدم و تحصیلاتم را تا پیش از دانشگاه در شیراز انجام دادم. مقطع کارشناسی را در دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات به تحصیل رشته باستانشناسی پرداختم و سپس مدرک کارشناسی ارشد رشته تاریخ را دریافت کردم.
از سال 1338 وارد خدمت در هنرهای زیبای سابق شدم که بعدها به وزارت فرهنگ و هنر تبدیل شد. در طول سالهای 1338 به بعد بههمراه دکتر یحیی ذکاء مأمور تشکیل موزه هنرهای تزئینی ایران در تهران شدیم. این موزه از اولین موزههای ایران بود. البته پس از انقلاب اسلامی این موزه منحل و به اصفهان منتقل شد.
کار من با موزه و موزهداری از سال 1338 تا سال 1358 ادامه داشت. کار اصلی من درواقع موزهداری بوده و کار طراحی و تأسیس موزهها را نیز به عهده داشتهام. بیشتر موزههایی که در شهرهای مختلف ایران طی آن بیست سال دایر گردید، من به طور کامل و یا به عنوان همکار در آن نقش داشتهام.
در سال 1359 بازنشسته آن سازمان شدم و با فاصله چند سال بهعنوان استاد مدعو برای تدریس درس تاریخ هنر در گروه باستانشناسی به دانشگاه تهران دعوت شدم. همچنین در دورههای اولیه دانشگاه تربیت مدرس نیز برای تدریس دروس هنر حضور داشتم.
در همین سالها (حدود 63-1362) برای همکاری در دایره المعارف بزرگ اسلامی در سمت مدیر بخش معماری و هنر دعوت به همکاری شدم و حدوداً تا سال 1388 در این سمت بودم و در حال حاضر به عنوان مشاور عالی بخش هنر در این دایره المعارف میباشم.
– آقای دکتر کار بر روی عکسهای تاریخی را به شکل تخصصی ازچه زمانی آغاز کردید ؟
کار بر روی عکسهای تاریخی را از حدود سال 1379 از کاخ گلستان آغاز کردم در آن سال مرحوم دکتر شیرازی (مدیریت فنی میراث فرهنگی) پیشنهاد ارائهی طرحی برای فهرست نویسی آلبومخانه و کار بر روی عکسهای کاخ گلستان را به من دادند.
کار بر روی این پرژه را من بههمراه خانم سرائیان آغاز کردیم. حاصل این تلاش در جلد اول کتابِ فهرست آلبوم خانه کاخ گلستان، در اوایل دهه هشتاد بهچاپ رسید و سال نود نیز تجدید چاپ شد. در این مرحله بهطور محدود بر روی 2300 عکس کار فهرستنویسی انجام شد. که اگر این طرح ادامه پیدا میکرد به نظرم تاکنون کار فهرست نویسی عکسهای آلبومخانه به اتمام رسیده بود ولی متأسفانه در همان حد متوقف شد.
– آقای دکتر آیا میتوان گفت یکی از مشکلات اصلی در حوزهی پژوهش تاریخ عکاسی، بسته بودن درهای مراکز تصویری در کشورمان میباشد.
ابتدا باید محققان را به محقق تخصصی، محقق نیمهتخصصی و محققین غیرتخصصی طبقهبندی کنید. مراکز تصویری همچون کاخ گلستان غالباً نیازهای محققین نیمهتخصصی و غیرتخصصی را برآورده میکنند و تعداد مشخصی عکس در اختیارشان میگذارند. اما برای تحقیقات تخصصی و کارهای بنیادین، نه آلبومخانه کاخ گلستان بلکه هیچ موزه یا مرکز اسنادی در دنیا از محققین خارج از مراکزشان استفاده نمیکنند بلکه خود آن مرکز توانایی کار بر روی منابعشان را دارند و اطلاعات از طریق پژوهشگران خود آن مرکز منتشر میکنند و در اختیار عام قرار میدهند، که این مستلزم وجود چنین ظرفیت پژوهشی در آن مرکز میباشد. اینکه محققی را خارج از مرکز دعوت کنند، نیازمند یک سیاستگذاری کلی فرهنگی میباشد. اینکه من و خانم سرائیان از خارج از کاخ گلستان توانستیم بر روی عکسهای این مرکز کار کنیم سیاستی بود که توسط مدیریت فنی میراث فرهنگی صورت گرفت و توسط ایشان برنامهریزی شد و ما توانستیم درون تشکیلات آلبومخانه حضور پیدا کنیم و نتایج کارمان را در قالب یک کتاب منتشر کنیم.
– آقای سمسار با عکسهای تاریخ عکاسی چگونه میتوان برخورد کرد و شما در کارهایتان چه رویکردی داشتهاید؟
شکلهای برخورد متفاوتی با چنین آرشیوهایی وجود دارد. دیدگاه تنظیم و فهرست و نمایهسازی عکس و یا برخوردی تمرکزی و گزینشی درمورد موضوعی خاص.
در کتاب آلبومخانه بیشتر دیدگاه تنظیم و فهرست و نمایهسازی حاکم بوده و در کتاب سیمای تهران 1 و 2 به شکل تمرکزی روی یک موضوع خاص کار شده است که البته این برخورد تمرکزی برای آن موضوع کافی است ولی برای کار آلبومخانه کافی نیست. کار بر روی آرشیو آلبومخانه باید بهطور بنیادی صورت گیرد یعنی آلبوم به آلبوم مورد بررسی قرارگیرد و عکسها یک به یک دارای شناسنامه و طبقهبندی مشخصی شوند و در نهایت باید این اطلاعات بهشکل دیجیتال در اختیار مراجعه کننده و محقق قرار گیرد.
– آقای دکتر لطفا درمورد کتاب آلبومخانه و رویکردتاندر آن بیشتر توضیح دهید.
ما در این کتاب یک الگو تعریف کردیم، یک الگو برای فهرست کردن عکس، چیزی که در ایران سابقه نداشته. دراین الگو برای هر عکسی حدود 8 یا 9 پارامتر در نظر گرفته شد.
در این پروژه ما حدود 50 عدد از آلبومها را با توجه به برخی معیاریابی همچون قدیمی تر بودن، و اینکه این عکسها و آلبومها بتواند روند عکاسی در ایران را تا حدی نشان دهند و … انتخاب کردیم.
این الگو دست کم این کمک را به محقق می کند که اگر به عنوان مثال تصویری از فرخ خان امین الدوله بخواهد بتواند در دو ستون الف و ف به دنبال موضوعاش بگردد. این بدین معنا است که در 2300 عکس دقیقاً محقق میتواند موضوعاش را بهسادگی جستجو کند. در این الگو برای هر عکس چند مدخل باز شده است. به عنوان مثال برای یک بنا هم سردر و هم گنبد و هم خود بنا را به عنوان کلید واژه در نظر گرفتهایم یا برای عکس های دستهجمعی کلید واژههایی برای نام هر شخص و حتی القاب آنها نیز تعریف شده است. همه این موارد میتواند زمان جستجوی بی مورد برای یافتن یک عکس را برای مخاطب یا محقق کم کند.
– آقای دکتر آیا با پایاننامههای دانشجویان عکاسی که در حوزه تاریخ عکاسی ایران کار میکنند در ارتباط هستید و ارزیابی شما از این تولیدات چیست؟
بله تعدادی از دانشجویان در این زمینه به من مراجعه میکنند. اما از آنجایی که دسترسی آنها به عکسها محدود است معمولاً آنها نیز روی بخش محدودی از عکسها کار میکنند. بهطور حتم اگر در زمینه تاریخ عکاسی ما بخواهد پژوهشیصورت گیرد بایدتوسط دانشجویان رشته عکاسی اتفاقی بیافتد چرا که خارج از فضای دانشگاهی هیچ کاری بر روی عکسها صورت نمیگیرد. بهنظر من این تولیدات علمی دانشجویی ظرفیت در کنار هم قرارگیری و تبدیل به کتاب شدن را دارند که البته درچند سال اخیر با محدودیتهایی که در هزینههای چاپ کتاب به وجود آمده، این کار کمی مشکل است.
– آقای دکتر دانشجویانی که میخواهند واردحوزه تاریخ عکاسی ایران شوند باید از کجا شروع کنند و پیشنهاد شما برای آنها چیست؟
در مورد عکس و عکاسی درایران اطلاعات بسیار کم است و پیشنهادم به دانشجویانی که در این حوزه قصد تحقیق دارند این است که بهشکل مقطعی کار کنند و حتی در مورد هر کدام ازعکاسان مشهور تاریخ عکاسی ایران بهشکل اختصاصی در یک پایاننامه به تحقیق بپردازند. شاید بتوان گفت بهترین کاری که در این زمینه انجام شده پایاننامه دکتر محمد ستاری بوده که بر روی آقارضا عکاسباشی انجام شده است. البته محدودیت اطلاعات در مورد عکاسان و خود عکاسی و همچنین بسته بودن آرشیوهای عکاسی از مشکلاتی است که دانشجویان در این زمینه با آن رو به رو هستند.
در پژوهش عکسهای تاریخی؛ دانشجویانی که صرفاً درگیر تکنیک خود عکس باشند و به عناصر عکس بپردازند خیلی نیازی به آگاهی از تاریخ اجتماعی آن دوره ندارند. اما اگر بخواهند درمورد آغاز و روند عکاسی در ایران کار کنند به طور حتم نیازمند آن است که تاریخ ایران از دوره محمدشاه تا اواخر دوره قاجار را بدانند.
– آقای دکتر به نظر شما خلاء در تحقیقات و پایان نامه های عکاسی بیشتر درچه بخشی است؟
به نظر من عکسهای دورهی قاجار در محدوده تاریخ عکاسی جهان قرار میگیرد. از دیدگاه تکنیک و سیر تحولات آنها موضوعات جالبی وجود دارد که شاید امکان تحقیق در موردشان در کشور ما مهیا نباشد. مثلاً دانشجویان میتوانند بر روی کاغذهای عکس از ابتدا تا اواسط قرن بیستم کار کنند و سیر آن را بررسی کنند اما انجام چنین تحقیقات نیازمند آزمایشگاهها و نمونههای این چاپها است و یا بررسی سیر ورود دوربین در ایران. حتی سیر استفاده از داروهای ظهور و ثبوت در ایران و یا نحوه چاپ و تغییراتشان میتواند موضوعاتی باشند که در دانشگاه در موردشان پژوهش صورت گیرد.
– آقای دکتر به نظر شما چرا حوزه تحقیقات تاریخ عکاسی ما بیشتر در دوره قاجار میباشد و محققان در تاریخ عکاسی خیلی کمتر به دوره پهلوی میپردازند ؟
یکی از مهمترین دلایل این است که در ایران مردم اهمیتی به عکس نمیدادند و عکس را نگهداری نمیکردند یعنی عکس در ایران تا چند دهه پیش بها نداشت و به علت بیارزش بودن عکس برای مردم، امروزه آرشیوهای عکس ما ضعیف است. تا پیش از این اشخاص کمی بودند که به جمع آوری عکس و مجموعه های عکس می پرداختند. در نیتجه منابع کم و پراکنده است و باید در این منابع کم به دنبال یک موضوع ثابت و کلی گشت. شاید بهتر باشد به دنبال بسیاری از عکسهای ایران و ایرانیان در کشورهای خارج از ایران باشیم. البته محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نیز سبب شده تا خیلی به عکسهای دوره پهلوی پرداخته نشود.
– آقای سمسار شما از جمله محققانی هستید که بر روی نگارگری و عکاسی دوره قاجار کار میکنید. به نظر شما تأثیر عکاسی و نگارگری در ایران به چه صورت بوده؟
عکاسی تأثیر فاحشی بر روی نگارگری و نقاشی و کتب داشته است. بسیاری از پرتره های دوره ناصری و مظفری از روی عکس کشیده میشده و نمونه های بارز آن رامیتوان در روزنامه شرف و شرافت دید که نقاشان آن ابوتراب غفاری و مصورالملک تمام نقاشیهای این روزنامه ها را از روی عکسها میکشیدند. همچنین میتوان شاهد تأثیر متقابل این دو بر هم باشیم. البته این تأثیرات محدود به استفاده آنها از عکس نبوده بلکه در قالب عکاسانی که به ایران میآمدند و یا نقاشانی که به اروپا میرفتند، نیز اتفاق میافتاده است.